اخبار خودرو در یک نگاه

این کشورها نسخه روسیه را پیچیدند!

هر اندازه روسیه از ابزارهای هیبریدی خود به شکل تهاجمی‌تری استفاده کند، کشورهای آسیای مرکزی با سرعت بیشتری به دنبال یافتن گزینه‌های جایگزین می‌روند.

این کشورها نسخه روسیه را پیچیدند!

کارشناسان سیاست خارجی معمولا ترجیح می‌دهند تغییرات کم‌تر رخ دهد، ثبات بیشتر باشد و متغیرهای ملموس و آشنا در اولویت باشد. پژوهش‌ها در حوزه روابط بین‌الملل نیز این اولویت‌ها را تقویت کرده و بر متغیرهای ثابتی چون توازن قدرت، حوزه‌های نفوذ و اصل بدیهی مهره بودن دولت‌های کوچک در رویارویی قدرت‌های بزرگ تاکید دارد. در این میان کمتر منطقه‌ای به اندازه آسیای مرکزی در چنین قالب‌هایی گنجانده شده است. بازیگرانی چون قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان از زمان استقلالشان در محافل واشنگتن، بروکسل، مسکو و پکن به عنوان امتیازهای آسیب‌پذیر در «بازی بزرگ جدید» معرفی شده‌اند، به بیانی دیگر، قربانیانی که بیش از آن که کنشگری مستقل باشند، توسط دیگر کشورها تحت تاثیر قرار می‌گیرند.

پوست‌اندازی آسیای میانه

با این حال واکنش آسیای مرکزی به جنگ روسیه با اوکراین بسیار قابل تامل است. این منطقه نه تنها تسلیم نشده، بلکه در حال تسریع بازتعریف قدرت و فرصت‌های حاکم است تا بدین طریق منطقه را از محدودیت‌های زیرساخت‌های به جا مانده از شوروی و چنگال بازار روسیه رهانده و به سوی تنوع بیشتر سوق دهد. فسخ معاهده مرزی مسکو و حمله به اوکراین مقامات آسیای مرکزی را واداشته تا باز دیگر بر مفهوم خودساخته «چندقطب‌گرایی» سرمایه‌گذاری کرده و به طور همزمان با چندین شریک تعامل داشته و در برابر منافع همسایگان بزرگ تسلیم نشوند.

در همین راستا خیز این گروه از بازیگران برای حفظ حاکمیت و ادغام منطقه‌ای تلاشی است برای مشارکت فعال در مسیر تجاری «راه کریدور میانه» که انتقال کالاها از طریق زیرساخت‌های روسیه را متوقف کرده و آسیای مرکزی را از شرق به چین و از طریق دریای خزر، قفقاز جنوبی و ترکیه به اروپا متصل می‌کند. حمایت از چنین تغییری صرفا یک مسئله اقتصادی نیست بلکه یک ضرورت ژئوپلیتیکی است: این گزاره مطمئن‌ترین راه برای کاهش فشارهای تحمیلی روسیه، تضعیف قدرت انحصاری چین در حوزه اتصال زیرساخت‌ها و تضمین یک اوراسیا مستقل و شکوفا است.

عبور از نظم سنتی

بازی بزرگ قرن نوزدهم میان امپراتوری‌های روسیه و بریتانیا همچنان به سان قابی است که در چارچوبش می‌توان کنشگری بازیگران این منطقه را ارزیابی کرد، اما تکیه بر این دیدگاه منطقه را به عرصه رقابت‌ها تقلیل می‌دهد، در حالی که آنچه که امروزه شاهد هستیم، جامعه‌ای از دولت‌ها است که در تلاشند ظرفیت‌های خود را برای مانور در فضای ژئوپلیتیکی پیچیده توسعه دهند.

در دوران پس از جنگ سرد، قدرت‌های خارجی تمایل داشته‌اند که مسیر منطقه را با لحاظ کردن دو متغیر ابتکار جاده ابریشم چین و آسیب‌پذیری در برابر خلافت‌های تروریستی بازتعریف کنند. چنین نگاهی قدرت و تعادل رهبران آسیای مرکزی را زیر سوال برد و یا دست کم نادیده انگاشت. اما تمرکز روسیه بر اوکراین موجب شد تا بازیگران آسیای میانه برای طی مسیر مستقل‌تر انگیزه بیشتری یافته و نوعی بلوغ منطقه‌ای را تجربه کنند.

امروز پنج کشور آسیای مرکزی به طور فزاینده‌ای به عنوان یک بلوک «C5» عمل کرده و با ذهنیت مبتنی بر بازی در دو زمین فعالیت داشته باشند؛ چنین گزاره‌ای به معنای همکاری و هم‌صدایی با همه بازیگران. از همین رو بازیگران قلب آسیا در تلاش برای تبدیل شدن به یک هاب با اتصالات متنوع و گسترش‌یافته هستند و از دسته‌بندی‌های ساده‌سازی‌شده شرق در مقابل غرب عبور کردند. کسب‌وکار برای پایتخت‌های آسیای مرکزی یک فعالیت صفر-جمعی با همسایگان نیست بلکه روایتی است از رشد، همکاری و حاکمیت اقتصادی که مرزهای سنتی را می‌شکند.

کنشی که قوانین را تغییر داد

برای آسیای مرکزی، حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۱۴ شوک بود اما هنوز زمینه را برای شکاف هموار نکرد. نقض حاکمیت اوکراین تعهدات مسکو در اعلامیه آلما آتا در سال ۱۹۹۱ را زیر سوال برد، جایی که تمام کشورهای پساشوروی وعده داده بودند که به یکدیگر احترام بگذارند و یکدیگر را در مرزهای سرزمینی‌یشان محترم بشمارند.

این تعهدات پایه‌ای به این گروه از کشورها فرصت می‌داد تا روسیه را به عنوان شریک بعد از «طلاق متمدنانه» از امپراتوری شوروی بپذیرند. اما زمانی که روسیه حمله دوم و گسترده‌تری به اوکراین انجام داد، ورق برگشت و درخواست‌های مسکو برای هم‌صدایی بازیگران قلب آسیا رد شد. پیام کنش این کشورها به وضوح روشن بود: توانایی مسکو برای فرمانبرداری از آسیای مرکزی در حال کاهش بود. فراتر از آن پیامدهای اقتصادی جنگ فوریت تنوع را برجسته کرد.

تحریم‌های غربی علیه روسیه، آسیای مرکزی را نیز تحت تاثیر قرار داد، دسترسی به بازارهای سنتی روسیه بسته شد، سیستم‌های بانکی و مالی که عمدتا توسط مسکو کنترل می‌شد، محدود و استفاده از شبکه‌های حمل‌ونقل روسیه که به مدت طولانی شاهرگ اقتصادی منطقه قلمداد می‌گشت، متوقف شد. با این حال، تحریم‌ها انگیزه‌هایی مهم ایجاد کرد و موجب شد تا کشورهای آسیای مرکزی وابستگی خود به روسیه را کاهش داده و همزمان به دنبال مسیرهای تجاری جدید باشند.

تولد چندقطب‌گرایی

رئیس‌جمهور قزاقستان، نورسلطان نظربایف، در دهه ۲۰۰۰ «چندقطب‌گرایی» را به عنوان روشی برای تعادل روابط با روسیه، چین، ایالات متحده و اروپا و اهرمی برای تامین حاکمیت تعریف کرد. پس از آن برای دهه‌ها، چندقطب‌گرایی بیشتر به عنوان یک کنش مودبانه بود تا استراتژی واقعی. زیرساخت‌های به جا مانده از روسیه – لوله‌های نفت، خطوط راه‌آهن، شبکه‌های برق – اطمینان می‌داد که هر تنوع واقعی همچنان محدود می‌ماند، در حالی که ورود چین به منطقه از طریق ابتکار «جاده ابریشم» یک لایه جدید از وابستگی و نیاز به مکانیزم‌های متعادل‌کننده را اضافه کرده بود.

با این حال، روابط منطقه به‌طور چشمگیری تغییر کرده‌اند. جنگ اوکراین، همراه با فشار تحریم‌ها، جرقه جستجو برای یافتن شرکای تجاری جایگزین و روابط تجاری جدید را زد. مکانیزم‌های همکاری جدیدی برای تسریع تجارت تصویب، ظرفیت‌های جدیدی در بندر الت باکو اضافه و سرمایه‌گذاری‌های چندمنبعی برای اتصال‌های ریلی از طریق آذربایجان، گرجستان و ترکیه صورت گرفت. این تلاش‌ها کریدور میانه را از یک مسیر نظری به یک دروازه اقتصادی عملی تبدیل کرد. در سال ۲۰۲۱، حجم تجارت ترانزیتی از دریای خزر تنها ۵۸۶ هزار تن بود؛ تا سال ۲۰۲۴ این حجم به بیش از ۴ میلیون تن رسید که نشان‌دهنده رشد سالانه بیش از ۶۰ درصد است.

مسکو کوچک‌تر و چین بزرگ‌تر می‌شود

روسیه این تغییر را با سکوت پذیرفت و با استفاده از مجموعه‌ای استاندارد از تاکتیک‌های هیبریدی پاسخ داد: قطع صادرات نفت به قزاقستان، ضربه زدن به زیرساخت‌های آذربایجان که از ترانزیت انرژی آسیای مرکزی حمایت می‌کند، و انتشار اطلاعات نادرست و تحریک خصومت‌ها علیه کارگران مهاجر آسیای مرکزی در داخل روسیه. اما تهدیدها تاثیرگذار نبود و به تنوع بیشتر دامن زد.

از همین رو گفته می‌شود هر اندازه روسیه از ابزارهای هیبریدی خود به شکل تهاجمی‌تری استفاده کند، کشورهای آسیای مرکزی با سرعت بیشتری به دنبال یافتن گزینه‌های جایگزین می‌روند. در شرایط کنونی چین بزرگترین شریک تجاری منطقه، یکی از سرمایه‌گذاران پیشرو و منبع تامین مالی زیرساخت‌ها و پروژه‌ها است.

با این حال، فرض اینکه آسیای مرکزی به سادگی روسیه را به عنوان ارباب کنار زده و کنار چین تعریف شود، اصل چندقطبی‌گرایی را نادیده می‌گیرد. پایتخت‌های آسیای مرکزی خواهان جذب در مدار چین نیستند. آن‌ها از سرمایه و بازارهای چین بهره می‌برند اما از وابستگی به بدهی و تعهدات مرتبط با پروژه‌های کمربند و جاده هراسانند. استراتژی آن‌ها هم‌راستایی نیست بلکه تنوع است – جایی که چین برای آن‌ها مفید است از آن بهره می‌برند و به واسطه اش روابط خود را با اروپا، ترکیه، خلیج فارس و به طور فزاینده‌ای ایالات متحده متعادل می‌کنند. کریدور میانه برای رسیدن به چنین تعادلی حیاتی است.

قفقاز جنوبی

با این حال، کارایی کریدور میانه به ثبات در قفقاز جنوبی بستگی دارد. اینجا هم چارچوب‌های قدیمی در حال تغییر است. دهه‌ها، ارمنستان و آذربایجان درگیر یک مناقشه منجمد بر سر منطقه قره‌باغ کوهستانی بودند، یک بن‌بست که مسکو از آن بهره می‌برد تا نفوذ خود را بر هر دو کشور حفظ کند. روند صلح اخیر، هرچند شکننده، امکانات و گزینه‌های جدیدی ایجاد می‌کند. آشتی میان ایروان و باکو باعث خواهد شد که ارمنستان به کریدور میانه بپیوندد، مرزهای بسته خود را باز کند و ارتباطات تجاری با ترکیه و اروپا را از طریق یک خط ریلی بازسازی شده از دوران شوروی ایجاد نماید؛ گزاره‌ای که می‌تواند ظرفیت حمل‌ونقل کریدور میانه را بیش از دو برابر کند.

در چنین شرایطی آذربایجان با گسترش نقشش به عنوان هاب منطقه‌ای بین آسیای مرکزی و اروپا قدرتش را تحکیم و اهداف تجاری و انرژی خود را تقویت خواهد کرد. از منظر غرب، تغییر نقش‌آفرینی آسیای مرکزی بر امنیت جهانی و ثبات اقتصادی تاثیری مثبت خواهد داشت. آسیای مرکزی مستقل‌تر کمتر در معرض تهدیدات روسی قرار دارد و همین گزاره ظرفیت مسکو برای استفاده از انرژی و زیرساخت‌ها علیه همسایگان را کاهش می‌دهد. علاوه بر این تنوع اتصال‌ها سلطه چین بر زیرساخت‌های اوراسیا را ضعیف کرده و گزینه‌های جایگزین را برای اروپا و آسیا فراهم می‌آورد. در نهایت، حمایت از استقلال آسیای مرکزی، مقاومت در برابر احتمال صدور رادیکالیسم از افغانستان را تقویت کرد.

حمایت از کریدور میانه و قدرت‌های میانه

شرکای غربی این فرصت را دارند که در آسیای مرکزی جدید سرمایه‌گذاری کرده و کریدور میانه را به اولویت استراتژیک تبدیل کنند. این به معنای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، تامین ضمانت‌های مالی، حمایت از هم‌راستایی گمرکی و تنظیمات، و تسهیل اتصال‌های دیجیتال و انرژی است. همچنین به معنای حمایت دیپلماتیک از روند صلح ارمنستان و آذربایجان است که بدون آن، کریدور نمی‌تواند تمامی پتاسنیل خود را اجرایی کند.

برای مدت زیادی، تحلیلگران همچنان آسیای مرکزی را به عنوان بازیگری ضعیف در میان رقابت‌های قدرت‌های بزرگ می‌دیدند. چنین توصیفی درست نیست. کشورهای آسیای مرکزی در حال توسعه اتصالات جدید و تدوین استراتژی‌های جمعی هستند که تسلط مسکو را تضعیف کرده و سلطه پکن را پیچیده می‌کنند. فعلا جنگ هیبریدی روسیه در حال شکست است و سلطه چین اجتناب‌ناپذیر نیست. کریدور میانه و خودآگاهی منطقه‌ای که این کریدور نمایندگی می‌کند، کلید یک نظم جدید اوراسیایی است. مشارکت غرب در این مسیر می‌تواند به بازسازی و گسترش کریدور میانه کمک کرده و هم‌زمان فرصت‌هایی برای تقویت استقلال اقتصادی و ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی ایجاد نماید.

 

منبع: تجارت نیوز
ارسال نظر